🖊
#خرده_افاضه (۱۴)
#من_بهعلاوهی_یت
بد نیست خودت هم به آن دیوارِ جزمیتِ ساختگىات بخوری! امعاء و احشاءِ افکارِ کلاسیکات تکانی بخورند. قلمبه سلمبههایشان در چاه ناخودآگاه تهنشین شوند. افکارت که شمایل مینیمال به خودشان گرفتند؛ فرصت حضور در عرصهی جهان مدرن را بیابند!
روی سخنم با آدمهای سفت و سختیست که جز عقایدِ فرورفته در مُخِ شریفشان دیگر هیچ چیز را قبول ندارند.
جز خودشان هم، بقیه را جاهل ماهل میپندارند. و آنقدر روى قواعدِ درست و غلطشان پاى فشارى مىکنند که یک نفر باید برایشان دست تکان دهد و داد بزند؛«گاز وِرمه».
در سایهی دنیای مجاز هم که همگی با این جملهی پرحاشیه آشنایی دارید.
هان! میگفتم که باید پرچمِ صلح را بالا ببری و بگویی؛ جناب محتشم بخاطر جلاى روحِ پى و پاچین دررفتهات هم که شده قواعدت را از انحصارِ منیتها رها کن. به جانِ خودم جهان هم روى خوشتری نشانت میدهد.
قانونِ من، انتخابِ من، مصلحتِ من، همهاش با یک بادِ پرشتابِ پاییزى پهنِ آسفالتِ خشکِ خیابان مىشود.
بد نیست پیش از سررسیدنِ آن باد، دهانِ پربادَت را خالى کنى؟ یک بار هم که شده بگذارى نسیم کوى دوست لالهی گوشهایت را بنوازد؟
در راهِ مسیرِ یکدندگیهایت، دریچههای بستهی فکرت را هم بگشا. شاید نواى نوازشگرِ یارِ دلنوازى هواى گشت و گدار در جهانِ افکارِ تو به سرش زده باشد.
این همه شلم شیمبو برایت بلغور میکنم که مقر بیایی فازت چیست؟! آخر اینهمه حرکاتِ یوگا در انعطاف پذیرى جسمت که اثر گذار نبود، لااقل به بندهاى پوسیدهی اندیشهات یک تابی بده. یکبار بر هم خلاف میلِ چموشت بتاز. این بار قدم در مسیرى بگذار که یک رفیقِ خیرخواه رهنمودت شده. شاید هوای یک مسیرِ تازه، دِماغِ احوالت را چاق و چلهتر کند.
در خردهافاصههای قبلتر عارض گشتهام؛ که هرکجا بخواهم به خیالِ خودم مانع از قصورِ کلام بشوم، چنگ در گردنِ باریکِ جناب دهخدا مىاندازم.
آنطور که کتابت فرمودهاند؛ در لغتنامهی آن مرحوم «منیت» از «من» بهعلاوهی «یت» یک مصدر جعلیست که برای تعریف تکبر و خودپسندی ساختهاند.
حالا کاکو گیان، شما بیا در دایرهی این قانون قرار بگیر. اما به جای توجه مطلق به آینه، نگاهی هم به اطراف بینداز. اطرافت پر از فکر است، پر از اندیشههایی که در قالب «انسان» آذین بسته شدهاند. حالا اگر جای آن منِ دوستداشتنیات، واژهی انسان را جایگزین کنی، یک ترکیب پسندهتر میزبانِ مشىِ شخصیات میشود. و ورودی و خروجی اندیشهات به صافیِ تأمین منافعِ «انسانیت» تنظیم میگردد.
حالا هر فعلى که بخواهد توسط جوارح و جوانح جنابعالى صورت پذیرد، با توجه به مصلحتِ انسانها نمود مییابد، نه فقط خودت!
«محض خاطر دل قایمیِ آن جنابان باید بگویم که ایشان در کورهی روزگار، آجرِ افکارشان چنین بسته گشته است. وگرنه خودشان مرام حالىشان است. بسوزد پدرِ تجربه، که موجباتِ انجمادِ افکار مىگردد.»
✍🏻#تبلور_مهر