تیز نکرده بودم هنوز، گوش‌هایم را

اما...

می‌شنیدم مدام، آن صدا را از دور؛

« هرچه زودتر اعلام کن وجودت را »

.

.

.

گم شدم لای اعلامیه‌های عرضِ حیات.

و قلم سهمِ سطرهاى زندگانی‌ام گردید.

 

من فقط خواستم بگویم، هستم!

می‌نویسم میان پوشه‌های رنگارنگ،

آن کلامی که مشتق از چند واژه‌ است؛

 

« زنده‌ام من هنوز! آی مردم! »

 

#تبلور_مهر