#حال_نوشت 

 

 

حس و حالِ نوشتنم موهوم است، مى‌خواهم از همه چیز بنویسم اما نمی‌خواهم همه چیز را هم بنویسم! 

نمی‌دانم اثراتِ گذشتن از مرز ۲۵ سالگیست یا چه. 

( لطفا دوستانی که از این مرز گذر کرده‌اند بیایند و بگویند که آیا عبور از این سن، زمانِ حسِ شدیدِ عبور از وابستگى‌ها، در عین دست و پا زدن در آن است؟) 

 

راستش وقتِ مواجهه با این حالِ غریب، در عالمِ خیال دیدم که پروانه‌ای خوش رنگ و لعاب‌ هستم که زیرِ تلّی از برگِ زرد و سرخ و نارنجی بال و پر می‌زنم. که جناب پاییز وقتى دیده بود در خوابى عمیق رفته‌ام ریخته بودشان.بال‌هایم در تقلای نوشیدن هوا بودند و با گرد و خاکى که راه انداخته بودم، کم‌کم سوسوی آفتاب از دریچه هایی در اشکال هندسی گوناگون به چشمم می‌آمد. 

 

خب دیگر خیال بس است! 

 

تا وقتی یادم می‌آید از نوجوانی می‌نوشتم و برای مادرم می‌خواندم اما با یک وسواسِ شدید، همراهِ نوعى کمالگرایىِ محض و اعتمادبنفسى کم‌رنگ.( کم رنگ نه مثل صورتیِ کم رنگِ دلبر، بسیار هم خاکسترى) 

مادرم همیشه مشوقم بود ولى من از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان؛ نوشته‌هایم را قایم می‌کردم که کسی نخواند و هر وقت قلم می‌دوید دنبال انگشتانم، او را پس می‌زدم و می‌گفتم دیگر بس است، لطفا زیاد ننویس! 

 

۵،۶ ماهی است که شاید جدی‌تر می‌نویسم، یا می‌شود گفت روز به روزانگشتانم دارند با قلم انس بیشترى می‌گیرند. شاید دارم وابسته‌اش میشم و این وابستگی مرا از تمام وابستگی‌ها رها می‌کند، مثل یک مِهرِ دوجانبه که آمده و گریبانِ تبلورمهر را سفت چسبیده و با خودش به جهانِ دیگرى میکشاند. 

 

این هم از الطافِ فضاى مجاز است دیگر! مرا با سایت‌ و کانال یک شاهکار نویسندگی، یک ایده‌پرداز خلاق‌ آشنا کرد که با دلایلى موجه می‌گفت: «بنویسید و انتشار دهید حتی اگر کسی نخواند.» 

و من نوشتم، انتشار دادم ، هم نوشته‌هایم خوانده شد و هم نشد. اما هرچه هست، دیگر از آن وسواس و کمالگرایی و آن کم‌رنگ‌ جان چندان خبری نیست. 

 

در اوایلِ انتشار عجیب دچارِ روحِ متناقضى شده بودم. تا مى‌نوشتم و انتشار می‌دادم با خودم می‌گفتم؛ این لاطائلات چیست که منتشر می‌کنی! اما وقتی با محبت دوستان مواجه می‌شدم می‌گفتم؛ احسنت تبلورجان، عجب نوشته‌ی مهذب و پیراسته‌ای. 

 

از شوخی گذشته، باید بگویم تحت عنایت این نوشتن‌ها، دوستانی یافتم که شاید بتوان گفت بهترین حس‌ها را با آن‌ها می‌یابم. حس‌هایی از جنسِ پویایى، عدم سکون، آگاهى و تلاش. 

 

#تبلور_مهر