🖋
#خرده_افاضه
#همه_چى_دان_ها
در ابتداى این اِفاضَتِ خُرد، از همهی “همهچیدان”های ارجمند دربارهی مطالب ذکر شده در این کوتَه نوشت، چاکرانه پوزش میطلبم.
...
همهچیدان، معروف به دانندهی پاسخِِ پرسشهای مطروح و غیرِ مطروح در هر زمینه که عقلتان قَد دهد، و اطمینان دهندهی استارتِ هر کارِ درست و غلط است.
حتى مهم نیست کاری که بدان توصیه میکند صحیح است یا ناصحیح. همین که دلگرمی میدهد برای اقدام، ما سرِ ایشان سلام و صلوات سر مىدهیم.
این جناب نه از آسمان فرود آمده، و نه زادهی دریای زایندهی شمال است. بیابان را هم هنوز ندیده است.
او از بطنِ همین بتول خانومِ خودمان هجوم آورده است به این جهان تا خیرِ سرش با خوش اعتماد بنفسىای که دارد ایل و تبار را به ورطهی حیرت بکشاند و موجبات بداعتماد بنفسیِ دیگران را فراهم کند.
راستش نمیدانم از کِى و کجا انقدر کیا و بیا دار شد!
اما تا آنجا که حافظه قد میدهد، از کودکی همینطور بوده است. شما هم به یاد دارید؟ مثلا اگر حین بازىِ فوتبال، توپمان از میدان به در مىرفت،این سرکار “همهچیدان” به هرکه دستور میداد موظف بود برود و توپ را بیاورد. و از محالات بود که ایشان برای آوردن توپ قلقلی از میدان خروج یابند. هر که هم شروع به یِکّه به دو کردن با ایشان مىکرد با یک سکندری که از گوشهی پای ایشان مىخورد، سرِ جایش مىنشست.
حتی دقیق در خاطرم هست که حین بازىِ گل یا پوچ این عالیقدر همهی گل ها را مییافتند؛ متوجهِ عرایضم شدید؟ باید مىیافتند! دقیقتر بگویم؟ حتی اگر گل در آنیکی دستمان بود باید آن را به هر ترفندی که بود به اینیکی دستمان میرساندیم و یا خطوطِ باریکِ کفِ دستمان در آنى خط تولیدِ گل راه مىانداخت تا گل توسط این بزرگوار رؤیت گردد.
القصه؛ بازَندِگى هیچگاه قوارهی شخصیتِ این بزرگوار نگشت.
اصلا مدیونید فکر کنید این جناب قلچماق بازی درمیآوردند هااااا.... ابداً
فقط به هر نحوى که بود باید موجبات خوشنودى این اَبَر انسان فراهم مىشد و مبادا از آن روز که سیلانِ خَ ش مِ ایشان سرریز میشد که غرق در باران غرولند ایشان میشدیم.
حالا بپردازیم به زمانِ برومندىِ ایشان، که هروقت خواستیم دست به اقدامکى بیالاییم؛ سرو کله اش پیدا مىشد و میگفت؛
عزیزِجان! اگر این کار را بکنی فلان اتفاقِ ناگوار پدید مىآید،و دچار سندرومِ اختلالاتِ ناشناخته مىشوی. پس لطفا اینطور که من عرض میکنم دست به کار شو.
یا عزیزِ جان! اگر فلان چاشنىِ غذا زیاد شود، معدهات در روده ات نفوذ پیدا میکند و دستگاهِ کلاسیکِ گُوارِشَت الکترونیکى مىشود و زوارش از دستت در میرود!
راستش را بخواهید حتى اگر میدانستم حرفِ مُفت مىزند باز هم ناخودآگاه همچون عرایضِ ایشان عمل مىکردم، از بس که با اطمینانِ خاطر لب مىجنباند و خوشدلىِ کاذب به بار مىآورد.
حالا به فتوای ایشان اگر نتیجهی کار هم درست از آب درنیامد این یک استثناست و جهان عرصهی حادثات است!
باری، هیچ کدام از فرمایشات ایشان ریشهی علمی ندارد ها ، فقط استادِ شانتاژ درکردن هست.
خب، شما هم ما را از نظرگاهتان دربارهی این اعجوبههای در دسترسِ خود محروم نفرمایید.
#تبلور_مهر