🌙
شامِ من، شامِ فروخفتنِ موج است.
اما...
شب براى تو، شروعِ شبِ فکر.
قابِ آیینه که خود را میآویزد
بر گِل آلودىِ چشمانم؛
من در این تالاب، طفلکى را "دیوار"مىبینم.
از فراسوی شهر، سوسوی چراغی که گذر میکند از تاریکی.
میرسد بر سرِ مویت، آنگاه...
آفتابى از " آرمان" ، "اندیشه" ؛
از میانِ رشتههای زلفِ تو، مىدرخشد ناگاه!
#تبلور_مهر