🧷
هر بار که در محفلِ دستانم پاره نخى پیوند مى خورد به سوزنى، تا ترمیم کند پاره اى از پارچه اى؛
طولِ نخ را کمى بیشتر برمى دارم و انتهایش را سفت گره مى زنم؛
براى وقت هایى که فرصت کم است براى سوزن کردنِ نخ؛
شاید اندک فرصتى باشد براى وصله زدن به پیله ى دستانِ خسته ى یک پدر تا نوازشگر صورتِ دخترکش باشد...
یا براى دوختن چشمانِ نم زده ى یک مادرِ پیر که سال هاست چشمش به در خشک شده، از انتظار این که پسرِ بلند قامتش، سر خم کند و از در تو بیاید...
یا براى بستن و دوختن آغوش گرمِ عروس جوانى که تازه دامادش هنوز برنگشته و آغوشش هنوز باز است براى گره خوردن به دور گردنِ مردانه اش؛ که شاید هیچ گاه برنگردد...
شاید براى ترمیم
و
دوختن
و
وصله زدنِ اینها
فرصتى نباشد.
✍🏻 #تبلور_مهر ✍🏻