🗒

 

لابه لاى توده اى کاغذِ سپید گم شده ام...

برگه هاىِ داستانِ بلندِ نصفِ نیمه ام کنجِ میز، خیره به ساعت مانده اند!

گویا در انتظارِ آنند که لحظه ى میلادشان فرابرسد.

 

آنجا، درست زیرِ چراغى که به زوجیتِ مطالعه در آمده است؛ دفترى سرخ به نام گاه نوشت هاست.

زیرِ آن چراغ، حمامِ آفتابِ ساختگى مى گیرد.

 

دیواره اى از کتاب هاى ناخوانده، سببِ فراقِ قلم از دوات گشته است.

جنون خواندنشان به آینه ى روبرویشان کشیده شده است.

 

و من در لابه لاى توده اى کاغذِ سپید گم شده ام...

از جانِ این سپیدىِ بى انتها چه مى خواهم؟!

 

 

 

 

✍🏻 #تبلور_مهر  ✍🏻