🌱

 

عروسک پشتِ ویترینِ مغازه چه با تَبَختُر به آسمان خیره شده،

لباسِ سنگ دوزِ مخملىِ پر زرق و برق براى تنِ نازُکَش سنگین است؛

اما شانه هایش را براى نمایش بالا داده.

بهش مى گن مانکن...

بیخیالِ اینکه هرکس با دیدنش چى تو فکرش مى بافه، دستش رو پُر فریبا زیرِ کمرِ باریکِش آویخته،

 

آهاى مانکن! 

- نمى گى شاید دلى از دیدنِ اون پیرهنِ الماس بگیره؟ یکى که گُشنه باشه، دردِ لباست تو نگاهش کوهى از بغض بسازه؟

با نگاهى سرد مى گه:

- آخه من جونى براى اعتراضى ندارم.

 

راست مى گه، اون فقط یه مجسمه است...

اما هستن، اونایى که بى خیالِ گشنگىِ مردمِ شهر،  سرتاپاشون غرقِ غرورِ تن پوش و مَرکَبیه که تو دل بعضى ها رو خالى کنه...

 

 

✍🏻 #تبلور_مهر  ✍🏻