🖋

#خرده_افاضه (۲)

#تلخی

 

می‌گوید: « نوشته هایت " تلخ " است؛ 

تکه‌ای نبات چاشنی‌اش کنی، بَدَک نمی‌شود! » 

لحظه‌ای به ابرِ رَوَنده‌ی بالای سرمان در حیاطِ کوچکِ خانه خیره می‌شوم؛  

استکان چای را که به دست می‌گیرم، حبه‌ای قند ودیعه‌ی انگشتانم می‌شود. 

حال با برقِ چشمی که حکایت از چیرگی دارد، با صدایی آکنده از هیجان می‌گوید؛ 

« دیدی! تو حتی بدون قند هم نمی‌توانی متحملِ تلخیِ چای باشی » 

دستش را می‌گیرم و دورِ حیاط می‌چرخیم. 

گلبرگی از رزِ سرخ را به سمتِ شامه اش می‌گیرم؛ 

« می بینی چه خوش رایحه است؟» 

سری تکان می‌دهد و می‌گوید: 

« مگر فکر می‌کردی بد بوست؟ » 

این بار به سمت دهانش می‌برم؛ 

« ببین شیرین هم هست؟ » 

زیر بار درخواستم نمی‌رود. نخورده میگوید: 

« لازم نیست، معلوم است که تلخ است» . 

از هم‌صحبتىِ "من" با "من" ، بهانه‌ی خُرده‌اِفاضه‌‌ام جور می‌شود؛ 

 

واژه‌ی " تلخی " را که در دهخدا جستجو می‌کنی اینگونه می‌یابی؛ 

« تلخی : مرارت، چون تلخیِ بادام و تلخیِ گلاب و تلخیِ مِى » 

 

به هر سوی که بنگری "تلخی" گویِ سبقت از  "شیرینی" ربوده است؛ 

راستی اگر تلخی نبود شیرینی مگر معنا داشت؟ 

گاه واژه‌ها تلخ می‌شوند همچون تلخیِ گلبرگِ  رز، که بوی بهار زیرِ پوستش رخنه کرده است. سرشار از عطرِ ناب رفاقتی دیرین و لبریز از هوایِ بی‌مثالِ یکرنگی ناشی از صمیمیت. 

 

خاک را نچشیده می‌گویم تلخ است، اما آدمی مولودِ آن است؛ 

سرشکِ چه انسان هایی سرشته با انبوهِ این تلخی است، انسانی هایی که " شیرینی " را هدیه‌ی قلب هایی کرده‌اند که از حیثِ وجودِ امید، آرمان، مودت و دلدادگی بی‌خبر بودند. 

انسان‌هایی که بی‌ نیازِ از هرگونه ابزارِ مادی پرباز می‌کنند و شکوهِ انسانیت، بر جهانی می‌تراوند. 

 

تلخی زاینده است، درخشش می‌زاید و انگیزش؛ 

مهر می‌زاید و عشق. 

 

چه میوه هایى ثمره‌ی همین تلخیِ خاکند! 

 

تلخیِ واژه‌ها هم از همین جنس‌اند؛ 

واژه‌هایی که گاه تلخی‌شان ندای ستم‌دیدگی طفلانِ بی‌پناهیست که هنوز از راه نرسیده آماجِ گلوله‌های حرص و طمع و زیاده‌طلبیِ عده‌ای می‌شوند. 

 

گاه نماینده‌ی جان‌های زخم‌خورده‌ای هستند که شاید جسمشان زیرِ رنگین کمانِ دوا و دارو کمی تسکین بیابد، اما التیامی برای دل‌های مجروحشان از کثرتِ بی مهری، نیست. 

 

و گاه بانگِ گرسنگیِ روح‌ها و جسم‌هایی‌ست که گوشِ یک دنیا، کور می‌شود از بلندىِ آوازش... 

 

تلخیِ واژه ها از جنس حرکت و حیات است. 

 

امید آنکه نوری شوند و بر دل انسان‌ها بتابند، تا جهان از تلألؤ قلب‌ها روشن شود و زندگی مولودِ بهارانی سبز تر از سابق باشد. 

 

#تبلور_مهر