🖋

 

#هویت‌_ات_را_سفت_بچسب

 

می‌گویند تاجش هزار شاخ است.

پادشاهیست که فرت و فرت می‌کُشد آدم‌ها را.

کرونا جان را می‌گویم.( از شما چه پنهان که می‌ترسم بد خطابش کنم و بیاید خفتم کند! )

جانمان را از هزارفرسخی‌ها نشان رفته. و هر روز از اقصی نقاط این جهانِ درنده فرزندانش بتا و دلتا و لاندا و .... را مى‌فرستد که ما را بنشاند در خانه‌هامان. و ارزش‌هایمان را نم نمک فراموش کنیم.

 

البته این جناب، جسممان را نشانه رفته است.

امان از یک سری عالی جنابانِ دیگر که چند سالی‌ست تند و تیز تر حمله‌ور شده‌اند به جوارح و جوانبِ هویت‌مان. آن هم عجیب همه جانبه؛ که فردیت و اجتماع و ملیت و نژاد و فرهنگ و اعتقاد را سرانگشتی روی هوا می‌برند.

 

حالا ما هم که آمده‌ایم یک‌سری مقاومت و دیودهای محافظتی در سیستم هویتی‌مان نصب کنیم، شگفتانه مورد هجمه‌ قرار گرفته‌ایم.

آن هم نه از اصل کاری.

از همان انسان‌های ربات گونه‌ای که جامعه‌ی به اصطلاح جهانی، هرچه آپشن و ویروس خواسته است رویشان ریخته و بدجور درگیر ماجرا شده‌اند.

 

می‌گویند الا و بلا باید شما هم درگیر این ماجراها شوید! 

حالا بیا و بگو باباجان! ما برای هویت‌مان بیش از این تاج‌دارهایتان ارزش‌ قائلیم. آمده‌ایم روی آن هزارجور سپر بلا نصب کرده‌ایم که در امان باشد! اما مگر گوششان بدهکار است.

 

حالا اگر روزی هم صلاح دانستیم گوشه‌ای از این سپرهای حفاظتیمان را بنا به مصالح همان هویت‌مان کنار بگذاریم؛ از آسمان بر سرمان نازل می‌شوند که: «هان! پس چه شد؟! شما همان انسان چفت و بست کرده نیستید؟! »

و هزاران اِل و بِل می‌آورند که مثلا بگویند بسیار زِبِل تشریف دارند.

 

بابا جان! ما آنقدر بر سر هویت‌هایمان غیرت داریم که کلیدِ گنجینه‌اش را جز در دست یک‌سری الزاماتمان نمی‌دهیم!

و روی سر  الزاماتمان هم به اندازه‌ی هویتمان قسم می‌خوریم.

 

یک روز، یک دوست عزیز، یک هدیه‌ی گرانقدر ارزانى‌ام داشت که حیفم می‌آید گوشه‌ای از آن را تقدیمتان نکنم؛

 

« پرسیدم از هویت؛

گفت هویت، دفاعی از خویشتن است

هویت، دختر تولد است

اما در نهایت ساخته‌ی صاحبش است؛

نه میراثی از گذشتگان!

من خود، یک چندگانه‌ام

در درونم، یک بیرونیِ نو شونده است

پس وطنت را بر دوش بکش هرجا که می‌روی»

 

“محمود درویش”

 

 

#تبلور_مهر